کد مطلب:140613 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:253

قیام عاشورا تجدید کننده حیات اسلام و مسلمانان
جوامع بشری همانند انسانها از مرگ و زندگی، نشاط و افسردگی، بیماری و سلامتی

برخوردار هستند. پس از رحلت پیامبر اكرم(ص) بر اثر جریاناتی جامعه اسلامی از نظر معنوی به بیماری مزمنی مبتلا گردید، و روز به روز حال آن رو به وخامت گرایید، به طوری كه در اواخر حكومت حضرت علی(ع) تاب تحمل عدالت آن حضرت را از دست داده بود. پس از شهادت آن حضرت بیست سال حكومت معاویه به تدریج مسلمانان را با ظلم، حق كشی، بی عدالتی، قتل و غارت و فساد عادت داد. معاویه در طول بیست سال حكومت خود مسلمانان را كه در پرتو تعالیم نورانی و حیات بخش اسلام بیشترین حساسیت را در برابر ظلم و فساد داشتند، آنچنان تسلیم، رام، زبون و ضعیف كرد كه پس از مرگش به راحتی یزید بر اوضاع مسلط گردید. روی كار آمدن یزید به آن شكل نشانه آن بود كه جامعه اسلامی به كلی درك و احساس خود را از دست داده است، و از چنان پیش آمد تأثرانگیزی ابداً احساس ناراحتی و درد نمی كند. به بیان دیگر جامعه آن روز از نظر حیات معنوی آن چنان در اغما و بیهوشی بسر می برد كه با روی كار آمدن یزید حتی صدای ناله ضعیفی هم از آن شنیده نشد. و ادامه چنین وضعی قطعاً به مرگ اسلام و معنویت در جامعه منجر می گردید: امام حسین(ع) در این باره می فرماید: «انا للَّه و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید؛ [1] .

باید با اسلام خداحافظی كرد هنگامی كه امت به فرمانروایی مثل یزید مبتلا گردد.» اصلاح آن جامعه در آن زمان نیازمند به وارد كردن شوك قوی و همه جانبه ای به پیكر جامعه بود، آن گونه كه سراسر قلمرو كشور اسلامی را پوشش دهد و غیرت از دست رفته مسلمانی را در آنان زنده گرداند. ولی حكومت امویان از چنان دستگاه تبلیغاتی قوی و نیرومندی برخوردار بود كه ممكن نبود هیچ ندای حقی به گوش جامعه برسد، بنابراین هر حركت اصلاحی در جامعه نیازمند آن بود كه خود را به دستگاه تبلیغاتی مجهز نماید، كه دستگاه تبلیغاتی امویان را تحت الشعاع قرار دهد و آن چنان ابتكار عمل را به دست گیرد كه فرصت اندیشیدن را از یزیدیان سلب نماید. روشن است كه تصمیم گیری در چنین شرایطی بسیار سخت و دشوار است، چرا كه كوچكترین اشتباه، خطا و غفلتی ممكن است به نابودی همیشگی اسلام منتهی گردد. این گونه موارد از مواردی نیست كه با احتمال شكست نیز بتوان اقدام كرد بلكه هر گونه اقدامی باید به اطمینان متكی باشد و با گمان و حدس نمی توان دست به اقدامی زد. از این رو در چنین شرایطی رهبری قیام باید به دانشی فراتر متصل باشد تا به خوبی بتواند تمام آثار و عواقب تك تك حركات و اعمال خود را تا صدها بلكه هزاران سال آینده در نظر بگیرد و با توجه به همه آنها تصمیم مناسب و شایسته بگیرد. امام حسین(ع) با تكیه بر همین دانش، برای اینكه ندای مظلومیت و حق خواهی اش در جنجال تبلیغاتی امویان گم نگردد و برای همیشه به اقصی نقاط جهان برسد، بخش اعظم پیام رسانی نهضت خویش را به عهده زنان و اهل بیت خویش نهاد، آن حضرت به برادرش محمد حنفیه - هنگام حركت به سوی كربلا - فرمود: «... اتانی رسول اللَّه(ص) و قال یا حسین اخرج فان اللَّه تعالی شاء ان یراك قتیلاً؛ رسول خدا(ص) دیشب در عالم رؤیا به من فرمود: ای حسین! خارج شو! زیرا خداوند می خواهد ترا كشته ببیند.» و هنگامی كه محمد حنفیه از انگیزه همراه بردن زنان و اطفال پرسید، امام فرمود: «و قد شاء اللَّه ان یراهنّ سبایا؛ خداوند می خواهد آنان را اسیر ببیند.» [2] .

معنای این سخن این است كه برای حفظ اسلام خداوند بر من واجب كرده است كه تسلیم یزید نگردم تا در این راه به شهادت برسم، و پس از من اهل بیتم به اسارت در آیند تا به این وسیله ندای حق خواهی من به گوش جهانیان برسد. این جمله به خوبی می رساند كه بدون نقش آفرینی زنان در قیام عاشورا، قیام امام حسین(ع) ناتمام بود و اثر مطلوب بر آن مترتب نمی گردید. با توجه به آنچه گذشت اكنون به تحلیل و بررسی حضور زنان در قیام عاشورا می پردازیم.


[1] سيدبن طاووس، اللهوف، منشورات المطبعة الحيدرية، 1369ه.ق، ص 10؛ ابن نما الحلي، ميثر الاحزان، مدرسة الامام المهدي، ص 25.

[2] علامه مجلسي، بحارالانوار، 364:44؛ ابن طاووس، اللهوف، 28.